نقدی بر مستند میرآب
نقدی بر مستند میرآب
نمایش مستند میرآب در زابل بهانه ای شد تا طیف های مختلفی در سینما هامون گرد هم آمده و به بهانه ی فیلم در مورد وضعیت بحرانی آب در سیستان حرف بزنیم، اگر چه من مجری کارشناس جلسه نقد بودم اما به دلیل حضور مردمی که تخصصی در زمینه مستند سازی نداشتند و صرفا آمده بودند تا گلایه های خود از وضعیت موجود و عملکرد ضعیف مدیران را به گوش برسانند، کمتر در مورد فیلم حرف زدم و بر اساس تمایل حضار با آن‌ها همراه شدم و از آنچه موضوع فیلم بود سخن گفتیم.

من در جلسه نقد و بررسی لحظاتی در خصوص ضرورت ساخت چنین مستند هایی درباره دغدغه های اجتماعی و از جمله بحران آب در سیستان حرف زدم، تولید محصولات هنری با موضوع تبعات نبود آب در سیستان می تواند توجهات بیشتری به مشکل آب در سیستان جلب کند. هنر همواره در حوزه مدیریت نابسامانی های اجتماعی و رساندن صدای آسیب دیدگان به سایر نقاط نقش به سزایی داشته است. مستند میراب به دلیل اینکه تبلیغات خوبی در اختیار داشته و به موضوع آب سیستان می پردازد قابل تقدیر است و امیدوارم مستندهای بیشتری از این دست ساخته شود.

 جدای از تاثیرات سیاسی و اجتماعی مستند میراب صرفا به نقد تخصصی ساختار اثر می پردازم.

میراب واژه با مسمایی در فرهنگ سیستان است و برگزیدن این نام برای مستندی در مورد حقابه، از هوشمندی مستندساز است. همین نام باعث شد تا با تیم اکران کننده مستند همراه شده و به سیستان بروم. میرآب برخلاف نام و تیزر تبلیغاتی اش، مستند خوبی نبود. یک مستند بلاتکلیف. نه توانست به صورت علمی تاریخچه معاهده و وضعیت موجود دیپلماسی آب را به تصویر بکشد و نه در جذب تماشاچی تا پایان موفق بود. نماهای شروع در افغانستان این توقع را برای مخاطب خود به وجود می آورد که میرآب روایت افغان ها از آب، دیپلماسی و حق آبه باشد اما دیری نمی پاید که بفهمیم با یک اثر سفارشی مواجه هستیم. مستندی که قرار است درباره بازدید مستندساز از سد باشد به یک مستند گزارشی کسل کننده تبدیل می شود. هر چه زمان جلوتر می رود میرآب بیشتر به تکرار می خورد‌. در نیمه دوم مستند شاهد مصاحبه ها و حرف های تکراری با کارشناسان حوزه آب هستیم که هیچ حرف تازه ای نمی زنند.

راهکاری که مستند میراب در خصوص دیپلماسی حل بحران ارایه می دهد، استفاده از ریش سفیدان و معتمدان است. با همین راهکار می‌شود حدس زد که مستند میرآب نه مستند تخصصی و علمی هست و نه در تعریف قصه خود موفق است. در لحظاتی از مستند شاهد لحظاتی نبوغ آمیز هستیم اما این موارد اندک به کلیت مستند کمکی نمی کند. نماهای روی دست از همراه شدن مستند ساز با طالبان در همراه کردن مخاطب با خود خوب عمل کرده است.

ما در میراب شاهد سفر مستندساز به افغانستان هستیم. او خود در نریشن می گوید برای ساخت مستندی برای کودکان رفته تا اینکه خبر اختلاف آبی را می شنود و تغییر برنامه می دهد و تصمیم می گیرد در مورد آب فیلم بسازد. مستندساز در اثر قبلی خود با یک طالب آشنا شده و اکنون مجدد به سراغ او رفته تا او را به دیدن سد و مصاحبه با مقامات طالب ببرد. آن طالب که اکنون شهردار شده در صدد گرفتن مجوز برای دیدار مستند ساز از سد است و در نهایت این مجوز صادر نمی شود و مستند ساز به ایران باز می گردد. کل قصه فیلم همین است. ما نه در فیلم شاهد تلاش مستند ساز از طرق دیگر هستیم و نه شاهد حضور وی در میان مردم و گفتگو با آن‌ها. مستندساز در محل اقامت خود یک اتاقک را تجهیز می کند و از طریق ارتباطات رایانه ای تحقیق می کند و از آن فیلم می گیرد.‌ محصول این تصاویر تبدیل به مستند میرآب می شود.

در مستند میرآب عجله و سردرگمی به چشم می خورد. همانطور که خودش می گوید برای مستند دیگری رفته است، مستند ساز برای چنین کاری طراحی نداشته و به همین دلیل شاهد ایستایی مستند هستیم. مستند ساز در قامت راوی به هر جا سرک می کشد و دچار پراکنده گویی می شود. نداشتن تصاویر مرتبط باعث می شود نریشن را بر روی تصاویر غزال های محل اقامت خود امتداد دهد و تا حد امکان از قدم زدن و فعالیت های مختلف خود بهره ببرد. لحظاتی هم به جای نریشن آوازی را به صورت زمزمه می شنویم که بر روی قدم زدن مستند ساز قرار گرفته است.

میرآب اگر یک امتیاز داشته باشد آن هم تدوین آنست. تدوین گر از مجموعه نماهای بی ارتباط، مصاحبه ها و نماهای آرشیوی یک مستند بیرون آورده که موفق می شود در پرده اول مخاطب را با خود همراه کرده و قلاب خود را بر ذهنش بیندازد اما در کلیت منجر به یک اثر خوب نمی شود. در هر روی میرآب برای من یک حسن داشت و آن هم این که به بهانه اش به میان مردم و اهالی هنر خطه سیستان بروم و لحظاتی را با آن‌ها باشم.

سلطانعلی عابدی